مهرسامهرسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

مهرسا فرشته آسمانی

سوراخ کردن گوش

امروز29 مهر 2 ماهو 8 روزته تصمیم گرفتم تورو ببرم گوشتو سوراخ کنم از صبح هوا خیلی سرد کرده بود هی منصرف میشدم تا بعدازظهر ساعت 5 یه طوفان شدیدی بلند شده بود همراه باد بارون هم می اومد بابا رضا گفت بزار برای یه روز دیگه که من گفتم زودتر از اینها باید اینکارو انجام میدادیم بابا هم گفت خب بریم با بابا رفتیم مامانی مریمو سوار کردیم رفتیم مطب خانم دکتر طاهریان که زن پسر دایی منه رفتیم داخل مطب خانم دکتر علامت گذاشت بعد گل دخترمو دادم به مامانی خانم دکتر تند سوراخ کرد همون لحظه خیلی گریه کردی منم خیلی ترسیدم بعد خانم دکتر تورو بغل کرد تا تورو ببینه که دختر گلم براش جیغ کشید انگار ازش می ترسیدی چون او رو دیدی که سوراخ کرده بود ،وقتی پتو دورت پیچیدم ...
30 مهر 1393

دومین واکسن

دیروزگل دختر مامان 2ماهگیش پر شد رفت توی 3ماه ، امروز سه شنبه چون دیروز تعطیل بود باید تورو برای واکسن میبردم مرکز بهداشت،از صبح غصه خوردم چون  اینقدر دیگران منو از واکسن بچه ها ترسوندن همش میترسم تب کنی به خاطر همین به بابا گفتم دیرتر بریم ساعت 11:30بیا دنبالم بریم واکسن 2ماهگی عسل مامانو بزنیم.سر ساعت 11:30 رفتیم مرکز بهداشت برای واکسنت من تو رو به بابا دادم تا تورو ببره واکسن بزنه چون من دلشو نداشتم  واکسن یکی به پای راست و یکی پای چپ و قطره فلج هم بهت داد تا بخوری وقتی کار مسئول بهداشت تمام شد بهم گفت بهش شیر بده تا ساکت شه بابا هم تورو به من داد تا بهت شیر بدم وقتی آوردیم خونه بلافاصله حوله گذاشتم توی فریزر تا خنک شه بعد بهت ش...
22 مهر 1393

کادوی زایمان

امروز 20 مهر بود از چند روز قبل بابا میخواست برای مامان کادو بخره، او میخواست طلا بخره که من بهش گفتم گوشی بهتربالاخره امروز صبح رفتیم خریدیم. باب رضای نازنین دستت درد نکنه     ازت ممنونم.  ...
20 مهر 1393

اولین مهمونی

48 روزگیت مبارک دختر گلم، امروز خونه بابایی نعمت بودیم چون از دیروز دایی بهزاد و زن دایی و صدر اومده بودن و ما هم طبق روال گذشته اونجا لنگر انداخته بودیم ، نهار خونه بابایی رمضون دعوت بودیم، عمه ها هم اونجا بودن با مهرسا جون کلی بازی کردن ، عصر دوباره برگشتیم خونه بابایی نعمت.     ...
10 مهر 1393

40 روزگی

امروز 1 ماهو 10 روزته یعنی 40 روزت شده حال مامانت تا اینموقع زیاد جالب نبود با ورود به ماه دوم حال منم بهتر شد و تونستم بهتر بهت برسم دختر گلم حالا دیگه لبخند میزنی دل همه رو بردی البته قبلا هم توی خواب لبخند میزدی ولی الان بیشتر برای مامان لبخند میزنی برای دیگرون موقعی که سر حالی میخندی وقتی هم سرحال نیستی اخم می کنی .عکس مهرسا خانم موقعی که از خواب بیدار شده . لبخند مهرسا خانم اخم مهرسا خانم ...
1 مهر 1393
1